روشا یدونهروشا یدونه، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 5 روز سن داره

روشا هديه ای از سوی خدا

تولد یکسالگی روشا جونم

  بـابـام می گه ماه شدی ، خوشگل من ناز شدی      مـامـان میـگه فـدات شم قربون اون چشات شـم یك سـال گذشت اومــدی بـرای مـــا همــدمـی        قــــراره یك ســـاله شی عــاقل و بــالـنده شی کارت دعوت مهمونها از جهات مختلف که خیلی خیلی زمان بر بود تزئینات درب ورودی لباس برای میهمانی عصر که با کریستال برف خودم درستش کردم و لباس من و بابا محمد هم، هم رنگ لباس شما بود   عمه مینا روی دست و صورت همه مهمونها شکل آدم برفی و کریستال برف کشید و شما هم یکساعتی خواب بودی و فرصتی شد برای اینکه روی صورت شما هم بکشه ...
5 فروردين 1392

پارک گردی

پنجشنبه صبح با بابایی رفتیم ازمایشگاه مسعود تا آزمایشی که دکترت نوشته بود رو انجام بدیم خدا خدا میکردم که آزمایش خون نباشه خدا روشکر هم نبود پس از کلی دلبری توسط شما تو آزمایشگاه اومدیم خونه میخواستم بریم پارک ولی لا لا کردی نشد برای همین بعد الظهر حاظر شدیم و بعد از کلی تصمیم که کجا بریم بابابایی  تصمیم گرفتیم بریم پارک گفتگو ولی هم سرد بود هم شما زود تا کالسکه خوابیدی برای همین برگشتیم رفتیم خونه بابا جون و بعد از شام اومدیم خونمون . جمعه بعد الظهر دوباره تصمیم گرفتیم بریم پارک حاظر شدیم و رفتیم پارک نهج البلاغه ولی طبق معمول تا به شما یکخورده آفتاب خورد مثل جوجه دوباره لالا کردی ما هم کمی تو آفتاب گردوندیمت که آفتاب ب...
10 دی 1391

اولین یلدا

    به صد يلدا الهي زنده باشی           انارو سيب و انگور خورده باشي   اگر يلداي ديگر من نباشم             تو باشي وتو باشي و تو باشي     روشا جونم اول از یلدا برات بگم که آخرین روز از پاییزه که میگن طولانی ترین شب ساله ولی فقط یک دقیقه طولانیه و مردم به خاطر این یک دقیقه دور هم جمع میشن و کلی خوردنی های خوشمزه میخورن مثل آجیل مخصوص شب یلدا و انار و خرمالو و هندوانه و کلی از قدم مدیما حرف میزن و یاد گذشته ها میکنن و امسال به خاطره اینکه تو شب یلدامون یه شیرینی خوشمزه دیگه هم ...
2 دی 1391

جشن دندونی روشا

سلام به دوستان گلمون و روشا یدونه تو پست های قبلی نوشته بودم در تدارک دو جشن مهم هستیم که یکیش عروسی عمو بود و اون یکیش جشن دندونی روشا که از دو ماه پیش مشغول خرید و تزئینات بودم ولی به خاطر عروسی عمو به تاخیر افتاد ولی بالاخره پنجشنبه جشن رو برگزار کردیم. . روشا داره یه دندون               قند میخوره از قندون فرشته مهربون                      اورده براش یه دندون آش بخورید نوش جون         ...
16 مهر 1391

دومین مسافرت روشا - شمال (متل قو)

سلام به کوچولوی نازم با چند روز تاخیر به خاطر مسافرت و یکروز تاخیر بعد از مسافرت بالاخره عکسهای مسافرت رو برات گذاشتم . مامانی و بابایی از پارسال به خاطر اینکه شما تو دل مامای بودی و میترسیدیم برات ضرر داشته باشه مسافرت کنیم هیجا نرفتندو بعد از اون هم که بدنیا اومدی هم هوا سرد بود هم شما خیلی کوچولو بودی.  برای همین بعد از عروسی عمو وقتی دیدم هوا خوبه شما هم کمی بزرگ شدی تصمیم گرفتیم برای چند روز یه مسافرت کوچولو بریم و بابایی از تهران یه ویلا تو متل قو رو برامون گرفت و سه شنبه ٢٢ شهریور راه افتادیم ولی رفتیم خونه عمو تو کرج که صبح زود از اونجا راه بیوفتیم و ساعت ٣ صبح  روز چهارشنبه همه بیبدار شدند و شما هم با بقیه بیدار ش...
26 شهريور 1391